Overblog
Edit post Follow this blog Administration + Create my blog

در این جستار که با هدف ترویج دانش مدیریت تبیین شده است، قصد بر آن است که با رویکردی نوین که آینده سازمان‌ها و کسب‌وکار‌ها را رقم می‌زند تحت‌عنوان «هوش سازمانی» (Organizational Intelligence) آشنا شویم.هوش عبارت است از توانایی یادگیری و به‌كار بردن آنچه یاد گرفته شده، در سازگاری با اوضاع و احوال تازه و حل مسائل و مشكلات تازه. مجموعه استعدادهایی است كه با آنها شناخت پیدا می‌كنیم، شناخت‌ها را به یاد می‌سپاریم و عناصر تشكیل‌دهنده فرهنگ را به كار می‌بریم تا مسائل زندگی روزانه را حل كنیم و با محیط ثابت و محیط در حال تغییر سازگار شویم.

هوش یک مفهوم مبهم است که در بسیاری از زمینه‌ها سعی در تعریف آن شده است. برخی از تعاریف به این شرح است؛ برخی از مربیان هوش را توانایی یادگیری تعریف کرده‌اند. برخی از زیست شناسان، توانایی تطبیق خود با محیط زیست را هوش نامیدند. برخی از روانشناسان توانایی اطلاعاتی برای رسیدن به هدف مورد نظر از طریق استدلال را عامل هوش برشمردند. برخی از والدین تصور می‌کنند که هوش مختص فرزندان آنها است. برخی از مدیران هوش را به عنوان یک جلوه با کیفیت و شخصیتی که به آنها داده می‌شود و همچنین تصور اینکه مدیران دیگر از آن بی بهره هستند، قلمداد می‌کنند.همان‌گونه كه در دنیای انسانی و در حیات پر تلاطم بشری انسان‌هایی موفق و كارآ خواهند بود كه دارای هوشی سرشار و بهره‌مند از درجه هوشی بالا باشند، قطعا در دنیای سازمانی نیز وضع به همین‌گونه خواهد بود؛ به‌خصوص اینكه در عصر حاضر هرچه زمان به جلوتر می‌رود با توجه به پیشرفت علوم و فنون و پیدایش نیازها و چالش‌های جدید، سازمان‌ها نیز پیچیده‌تر و اداره آنها نیز مشكل‌تر می‌شود. این معنا زمانی پراهمیت خواهد شد كه بپذیریم، در سازمان امروزی، علاوه‌بر منبع عظیم و خلاق انسانی هوشمند، ماشین‌آلات هوشمندی نیز در فرآیندهای سازمان نقش موثری ایفا می‌كنند. بنابراین هوش سازمانی در سازمان‌های پیچیده امروزی برآیند و تركیبی از دو هوش فعال انسانی و هوش مصنوعی ماشینی خواهد بود كه بی‌تردید مدیران برای پویایی و افزایش كارآیی سازمان خود راهی جز بهره‌گیری از این دو جریان هوشمند نخواهند داشت.برخی دانشمندان هوش سازمانی را از دیدگاه معرفت شناختی بررسی كرده‌اند: دیدگاه شناختی، دیدگاه رفتاری و دیدگاه عاطفی- اجتماعی سه مقوله هوش سازمانی‌اند و هدف كلی، این است كه بدانیم، چگونه ترکیب مكاتب مختلف اندیشه می‌تواند درك جامعی از هوش سازمانی در مدیریت و ادبیات توسعه سازمانی ارائه دهد. هوش سازمانی فرآیندی اجتماعی است كه نظریه‌های زیربنایی آن برمبنای نظریه‌های هوش فردی محض بوده كه تاكنون نادیده انگاشته شده‌اند. كاربرد هوش فردی به نوبه خود نتوانسته است، ماهیت اجتماعی هوش سازمانی را مشخص كند.

هوش سازمانی ترکیبی از تمام مهارت‌های مورد نیاز و استفاده شده توسط سازمان است. این مهارت‌ها هستند که به تغییرات منتهی می‌شوند، در عمل و عکس‌العمل سریع می‌شوند، انعطاف‌پذیر و راحت بودن را شامل می‌شوند، قادر به استفاده از تخیل هستند. استفاده از مهارت‌های ذکر شده نیاز به ساختار مناسب و عملکرد سازمان، مدیریت موثر و استفاده از منابع انسانی، عوامل عاطفی، تکنولوژی، دانش و یادگیری و توانایی سازمان را در پی دارد. با این حال، پیشرفت سریع تکنولوژی در قرن بیست و یکم در برقراری ارتباط شناختی، نتایجی که از طریق انجام مطالعات در زمینه‌های علمی مانند تدریس و یادگیری به اجرا درآمده موجب شده است تا بحث‌ها بالا بگیرد.سازمان‌ها نیز باید همان کارهایی که موثر هستند و برای تغییر محیط سازمانی اثربخش است را انجام دهند. آنها باید سیستم‌ها و داده‌های داخلی را براساس تجربیات گذشته ادامه دهند، ولی باید به اندازه کافی به محیط‌های متغیر و قابل انعطاف برای توسعه سیستم‌ها و دانش جدید برای کنار آمدن با این تغییرات حساس باشند، بنابراین هوش سازمانی در سازمان‌های پیچیده امروزی برآیند و تركیبی از دو هوش فعال انسانی و هوش مصنوعی ماشینی خواهد بود كه بی‌تردید مدیران سازمان‌ها برای پویایی وافزایش كارآیی سازمان خود راهی جز بهره‌گیری از این دو جریان هوشمند نخواهند داشت.این نکته نیز قابل توجه است که هوش کسب‌وکار1 (BI) زیر مجموعه هوش سازمانی (OI) و هوش سازمانی در راستای ایجاد مفهومی به عنوان هوش رقابتی2 (CI) شناخته می‏شود و علت آن این موضوع است که بسیاری از سازمان‏ها استفاده از هوش کسب و کار را در جهت کسب مزیت رقابتی انتخاب می‏کنند. بالاترین سطح در رده‌بندی هوش سازمانی، هوش راهبردی (SI) است که در برخی موارد به آن هوش دفاعی و ملی نیز می‌گویند. در شکل 1 شمای سلسله مراتبی از سطوح هوش سازمانی نشان داده شده است.

Tag(s) : #هوش سازمانی
Share this post
Repost0
To be informed of the latest articles, subscribe: